ن : حمیــدشیخ حسینی
ت : جمعه 14 مهر 1391
ز : 8:0 بعد از ظهر |
+
صدای بوسه گچ بر لبان تخته سیاه.
حلول ب به سویدای جان تخته سیاه.
تبی به شکل سحر بوسه ای به شکل خدای.
وحال گوش شما و زبان تخته سیاه.
مرور قصه طوطی قفس و بازرگان.
پر از پر است هنوز ارمغان تخته سیاه.
.بخور.بدون تکلف .بنوش . بی منت.
شبیه نان کسی نیست نان تخته سیاه.
چه خط خطی شده سیمای این سپید سیاه.
غریق رعد شب است آسمان تخته سیاه.
حکایت شب و مهتاب و نان وبابا کو.
که وا شود به تبسم دهان تخته سیاه.
چقدر از غم تنبیه بچه ها لرزید.
شبیه ترکه بید استخوان تخته سیاه.
هنوز خانه ی این وایت بردچشم سفید.
مزین است به نام ونشان تخته سیاه.
خموش وخسته تماشاگر جدایی هاست.
وته نمیکشد از غم توان تخته سیاه.
وداع ساعت آخر سکوت یا فریاد.
شکست پشت هیاهو فغان تخته سیاه.
:: موضوعات مرتبط:
تخته سیاهــــــــ،
،
:: برچسبها:
شبــــــــ,
شعر,
,